به کلینک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم فهمیدم که بیمارم خدا فشار خونم را گرفت معلوم شد که لطافتم پایین آمده زمانی که دمای بدنم را سنجید دماسنج 40 درجه اظطراب را نشان داد آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود و انها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند به بخش ارتوپد رفتم چون نمی توانستم با دوستانم باشم و انها را در آغوش بگیرم بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را از آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم* خدای مهربانم برای همه مشکلات به من مشاوره رایگان داد*به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم هر روز یک لیوان قدردانی بنوشم/ قبل از رفتنم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم /هر ساعت یک کپسول صبر یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم/زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم/و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم .امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند.
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ, کلینک خدا, کلینک, خدا,
ساده است
کاشتن یک گل
راحت است
چیدن ان
و چه تلخ است
که ان ساقه ی سبزش
زینت دست پلیدی بشود…
افسوس که سخت
می شود احساس گلی را فهمید
که بیهوده پرپر شده است…
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
مانند یک بهار …
مانند یک عبور …
از راه می رسی و مرا تازه می کنی …
همراه توهزار عشق از راه می رسد …
همراه تو بهار …
بردشت خشک سینه من سبز می شود …
وقتی تو می رسی …
در کوچه های خلوت و تاریک قلب مـــــــــن …
مهتاب می دمد …
وقتی تو می رسی …
ای آرزوی گم شده بغض های مـــــــــن …
من نیز با تو به عشق می رسم ….
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
من با سایه ام حرف میزنم…
وقتی میان این هیاهوی آدمها،کسی سراغی از وجود تنهاییم نمی گیرد!
با سایه ام حرف میزنم …
وقتی همه بدنبال خوشبختیِ خیالیِ خود روز را به شب سنجاق میکنند!!
وقتی که تنهاییِ سردِ من،
میان حجم خالیِ نبودنِ کسی
از یاد میرود….
وقتی که دیوار پشت سر،تنها تکیه گاه بی روح من است.
وقتی که تو به روزمرگی های تنهای من بی توجهی؛
من با سایه ام حرف میزنم…
وقتی که دهانم پراز حرف است و کسی نیست لقمه ای درد دل با من شریک شود!
وقتی که عید من با جای خالی از حضور کسی پر نمی شود…
من با سایه ام حرف میزنم…
میدانم به تراوشات ذهن خسته ام می خندی
بخند
آری بخند به نداشته هایم که تو برای داشتنش چشم بینایی نداری!!
بخند اما…
یادت باشه کنار تنهایی شب های من نداشته هایم را به رخ نکشی!!
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
دیوار سرد تنهاییم…
سلام
امشب درد دل های نا تمامم را برای تو آوردم…
حقیقتش را بخواهی محرمی جز تو دراین بازار کساد بی کسی ندیده ام!
گذشته ها شاید از سردی و سکوتت می رنجیدم
اما امشب خوشحالم مونس دردها و گلایه هایم تویی!!
تویی که باهمه سردی و سکوت
باز هم درد دل های تکراریم را می شنوی و پشتم را خالی نمی کنی…
تکیه که بر شانه ات میزنم…بر سرم خراب نمی شوی…
کاش این آدمک های انسان نما هم از تو یاد بگیرند…
یاد بگیرند
وقتی بهشون تکیه می کنی…
پشتت را خالی نکنند
با زخم زبانشان بر زخمت مرحم نگذارند
خیانت نکنند
دورت نزنند
اما…
دل خوشم به داشتنت دیوار..
گرچه برای درد دل های ناتمامم مرحمی نیستی تا آرامم کنی
اما مطمئنم که زخمی بر زخم هایم نمی نشانی…
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
می شود باران ببارد؟
همین امشب!
قول می دهم فقط
قطره های پاکش را بغل کنم!
و بی هیچ اشکی
دستهایش را بگیرم
قول می دهم
فقط بویش را حس کنم!
اصلا اگر ببارد
فقط از پشت پنجره نگاهش می کنم
قول می دهم برایش شعر نگویم
فقط… می شود؟
امشب…. ؟
خدایا
دلم به اندازه تمام روزهای بارانی …
برای باران تنگ است!!
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
نفس می کشم هنوز…
نفس می کشم وقتی سال دیگری هم از پرواز تو گذشت…
و باز هم آخرین پنجشنبه سال آمد و آهسته از کنارم گذشت و من باز هم ندیدمت…
غبطه می خورم به این همه هیاهو
هیاهوی بازماندگانی که برای دیدار عزیز سفرکرده شان عازم مزارشان هستند
هر کدام گلی یا گلابی بدست دارند
تا پرپر کنند به یاد خاطره عزیزشان
یا مزارش را با بارانی از گلاب غسل دهند به یاد عطر عزیزشان
و من امسال هم غبطه می خورم…
به پنجشنبه های آخر سالی که تو را دراغوش گرفته اند در غیاب من…
غبطه می خورم به خروارها خاکی که تو را در بر گرفته اند بجای آغوش من…
خاکی که من تمام دنیایم را به دستش سپردم و حق دیدارش را ندارم!!
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
دلتنگم…
دلتنگ یاد و حضورت…
دلتنگ خاطراتی که از عطر تو سرشار است…
دلتنگ روزهایی که آرامش بخش زندگی من تو بودی….
روزهایی که از آرزوهای ناب ما روشن بود…
شب هایی که یک نفر تکیه گاه خستگی های روزهایم بود….
دستی بود که سرمای غربتم را گرمی ببخشد…
دلتنگم…
دلتنگ کسی که سنگ صبور دردهایم بود…
دلتنگ لحظه هایی که جز حضورت چیزی نداشتند،
و هیچ ترسی از اینده مبهمم نداشتم…
.
.
حال منتظرم…
منتظر لحظه ای که مرگ مرا دریابد
مرگی سخت اما شیرین…
سخت به تاوان این همه خوبی هایم
و به شیرینی طعم رسیدن به آرامشی دوباره…
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
خدایا امشب میای کنارم تا یه کم درد دل کنم؟
می دونم سرت شلوغه…منم همیشه مزاحمم
اما یه امشب و کنارم باش که درد تنهایی به استخوانم رسیده است!!
خدایا می دونم می بینیم و صدای زجه هام و هرلحظه می شنوی
پس تو هم حرفی بزن در برابر این همه درد دل و نالید نم
خدایا…
می دونی خسته شدن از زندگی و کم آوردن یعنی چه؟
می دونی طعم اشکی که به خون می ماند یعنی چه؟
می دونی روبروی آینه ایستادن وبا تصویری تکراری حرف زدن یعنی چه؟
می دونی زخمهای کهنه را یکی یکی شمردن و دم بر نیاوردن یعنی چه؟
میدونی چه حسی داره وقتی از درد لبریزی و کسی نیست سنگ صبورت باشه؟
میدونی وقتی همدلی نیست خودت را اروم کردن یعنی چه؟
خدایا…
می دونی….؟؟!!
کنارم باش که جز تو فریاد رسی نیست
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
اگر دنياي ما دنياي سنگ است
بدان سنگيني سنگ هم قشنگ است
اگر دنياي ما دنياي درد است
بدان عاشق شدن از بهر رنج است
اگر عاشق شدن پس يک گناه است
دل عاشق شکستن صد گناه است
†??'§ : آواره مرگ - بهنوش, باز هم بی کسی رو چاره کردیم, آواره مرگ, وبسایت اواره مرگ,
C†?êmê§ |